صمد یک معلم بود / عبدالرضا قنبری دبیر آموزش و پرورش پاکدشت
اندیشه وهنر معلم
راه معلم: مابایدبرای رسیدن به دموکراسی ازکودکان آغازکنیم،تنهاراه رسیدن به دموکراسی آموزش وپرورش است.

 صمد ، یک معلم بود

عبدالرضا قنبری

     نهم شهریور 1347، رود ارس صمد بهرنگی را در خود فرو برد و به جای آن اسطوره ای به مردم تحویل داد .در باره صمد سخن بسیار گفته شد .آنچه که تردیدی در آن نیست ، ساده و مردمی بودن اوست.او ساده بود و ساده می نوشت و نویسنده ای غیر عادی نبود.شخصیت های داستانش نیز ساده بودند. صمد معلمی که دربرابر کودکان (انسان) احساس " تعهد" می کرد و به شدت نسبت به مسائل دوروبر خود حساس بود .خود را جزئی از جمع می دانست ،نه برتر از آنها و نه جدا از آنها ، نه جلوتر و نه عقب تر." صمد در روستاهای آذرشهر ، همان قدر که برای شاگردانش یک معلم بود، برای پدران آن ها هم یک راهنما بود.او شب ها به خانه بچه ها می رفت و به آن ها سواد می آموخت. خانواده بچه ها اغلب او را به عزا و عروسی و مراسم زیارت رفتن و از زیارت برگشتن دعوت می کردند و اغلب در شام و ناهارهایی که به مناسبت ها ترتیب می یافت ، حاضر می شد. در جشن چهارشنبه سوری و عید نیز با آن ها بود".در هیجده سالگی به عنوان معلم برای تدریس روانه روستاهای آذر شهر شد و یازده سال تمام در روستاهای ممقان، خوراقان، قدجهان، گوگان ، آخیرجان و... با عشق و علاقه به بچه های صادق و بی آلایش روستایی درس داد و درس گرفت.در حیات کوتاه خود ، علاوه بر ترجمه و انتشار فولکلور مردمی و باز نویسی افسانه های آذربایجان ، بیش از 20قصه برای کودکان و نوجوانان  وچندین مقاله درباره مسائل تربیتی و اجتماعی ، به رشته تحریر درآورد.آثار صمد بازتاب واقعیت زمانه خودش است.در این آثار صمد برای شاگردانش (کودکان و نوجوانان ) ، معلمی می کند.گویا هسته هلو در داستان " یک هلو و هزار هلو " نماد قلب صمد است ؛ قلبی که همیشه عشق می ورزید ، می گریست ، می جنگید و غمگین می شد و برای شادی کودکان، هیجان زده می شد.در " عروسک سخنگو" ، یاشار آرزو می کند یکی از آن ستاره های آسمان مال او باشد تا دکمه پیراهن اش کند. صمد فقر کودکان را در کلاس درس خود با مغز استخوانش احساس کرده بود.همیشه در کیف سیاه رنگش نان و پنیر آماده برای بچه ها ی گرسنه  به همراه داشت. قهرمانان داستان هایش بدون تجربه چیزی را نمی پذیرند . سوال برانگیزند وتخیل زیبایی دارند.آنها طبق تئوری های از پیش آماده زندگی نمی کنند. با خواندن  کتاب " کندو کاوی در مسائل تربیتی ایران " ، به صمیمیت صمد پی می بریم که چگونه معلم روستایی را از لاک اش بیرون می کشاند و وضعیت و مشکلات  آموزشی را نشان اش می دهد . او در این کتاب به وضعیت مطالب درسی و تنبیه بدنی و بازرسی فرهنگی  و مشکلات کتاب های درسی اشاره می کند و به آنانی که تئوری های آموزشی غربی را ترجمه  و توصیه می کنند ، می تازد که برای چه  کسانی ،آن مطالب را می نویسید. صمد در مشهور ترین کتاب داستانی اش ، " ماهی سیاه کوچولو " ،  خارج شدن از تکرار را آموزش می دهد. ماهی سیاه کوچولو پس از عبور از برکه کوچک  و در حین حرکت  با کفچه ماهی ها و قورباغه و خرچنگ و سوسمار و...روبرو می شود و تجربیاتی کسب می کند و سرانجام از آن تجربیات بهره می گیرد." مرگ" تجربه ای که گریزی از آن نیست اما ماهی سیاه زیباترین نوع آن را بر می گزیند.صمد در باره مرگ در داستان ماهی سیاه کوچولو ، چنین می گوید:" مرگ خیلی آسان   می تواند الان به سراغ من بیاید ، من تا می توانم باید زندگی کنم . نباید به پیشواز مرگ بروم.البته اگر یک وقتی ناچار با مرگ رو به رو شدم  - که می شوم – مهم نیست . مهم این است که زندگی یا مرگ من چه اثری در زندگی دیگران داشته باشد ".

صمد یک معلم بود و این تعهد را با تمام وجود پیش برد." به شدت حساس بود.نامه هایش به شدت احساساتی بودند. قصه هایش مردمی را مجسم می کند که احساس زندگی و زنده ماندن در او سخت پا برجاست و برای سلامت بخشیدن به این امر تلاش می کند". در پایان قسمت کوتاهی از نامه او به یکی از دوستانش را می خوانیم تا بخشی از دغدغه های او را به زبان خودش بازگو کرده باشیم ؛

" عزیزم، غم و اندوه همیشه بوده است . شاید روزی برسد که نباشد، اما پیش از این برای بشر همیشه غم بوده است . نگاه کن ، بشر از هر طرف در غم محاط است : خدا با جهنمش – که وصفش را جابه جا توی قرآن آورده – بشر را می ترساند ، زلزله ها ، آتشفشان ها ، سیل ها ، رعد و برق و... همگی بشر را می ترسانند و زندگی را برایش تلخ می سازند. اما اینها هیچ کدام مهم  نیستند . آنچه بشر با دست خودش می آفریند و با آن زندگی اش را تلخ و اندوهگین می کند بالاتر از اینهاست. از وقتی که چشم گشوده ایم با این کلمه ها آشنا شده ایم : دروغ ، فریب ، حیله ، ریا ، خیانت ، نامردی ، پستی ، بی وفایی ، چاپلوسی ، ناجوانمردی ، نمک نشناسی ، نا آدمی ، ... اینها را دیگر هیچ خدایی برای ما نفرستاده است. هیچ زلزله و آتشفشان درغگو و خیانتکار نیست ، اینها را ما خودمان می آفرینیم . وقتی کسی از این کلمه ها بدش آمد و خواست که همه بدشان بیاید و دید که همه دو دستی چسبیده اند به این کلمه ها و آنها را ستایش می کنند ، از همه بدش می آید. همان طور که تو و من از همه متنفریم . راستش را بخواهی من ، گاهی اتفاق می افتد ، که فکری می شوم پاشوم و تو گوش پدرم بخوابانم . گاه می شود که دوست دارم به مادرم فحش بدهم . بعد ، می گویم این بیچاره ها چه تقصیری دارند؟ آدم مجبور است همیشه از بشر متفر باشد. به قول آن نویسنده بزرگوار:..." چاره چیست؟ انسان ؟ انسانیت مجبوره از بشر بدش بیاد تا زمانی که بتوان او را بی هیچ قید و شرطی ستایش کرد، زودتر فرا برسد . کسی را که مانع زندگی است و دیگران را برای کسب عزت و آسایش خود می فروشد، باید معدوم ساخت ".سعی کن به غمت عادت کنی ."

 

منابع مورد استفاده:

بهرنگی. اسد، برادرم صمد بهرنگی :روایت زندگی و مرگ او ، تبریز ،بهرنگی 1378

نامه های صمد بهرنگی ، تبریز، بهرنگی 1378

علیزاده. عزیزالله، صمد بهرنگی ، تهران، فردوسی 1377


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

پنج شنبه 2 شهريور 1396برچسب:, :: 22:4 :: نويسنده : *** راه معلم ***

مابرای رسیدن به دموکراسی،بایدازکودکان آغازکنیم ////////////// ///////////////
درباره ی سایت

به سایت اندیشه وهنر معلم خوش آمدید.>>>>>>>>>>>> راه معلم : ماناچاریم دموکراسی راازکودکان آغازکنیم. / تنهاراه رسیدن به دموکراسی آموزش وپرورش است./ آموزش دموکراسی ازگفت وگو آغازمی شود./کودکان رابایدبه شنیدن حرف همدیگرعادت دهیم/ وجدان بیدار/ پذیرش منطق /تعادل عقل و احساس / پرهیزازمفت خوری / رعایت قانون جمع / برتری منافع جمعی بر منافع فردی / این تفکر که "هیچکس بدون اشتباه نیست."رابایدبه کودکان بیاموزیم. /// اصل ۳۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی : دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سر حد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد. //// اصل ۲۶ قانون اساسی جمهوری اسلامی : احزاب، جمعیت‏ها، انجمن‏های سیاسی و صنفی و انجمنهای اسلامی یا اقلیتهای دینی شناخته‌شده آزادند، مشروط به این که اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند. هیچ‌کس را نمی‌توان از شرکت در آنها منع کرد یا به شرکت در یکی از آنها مجبورکرد.
تنهاراه رسیدن به دموکراسی آموزش وپرورش است ..........
">
تازه ها
نويسندگان


خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 19
بازدید هفته : 27
بازدید ماه : 213
بازدید کل : 5725
تعداد مطالب : 169
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1